نویسندگی
دوشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۰۰ ق.ظ
به نویسندگی علاقه داری و نمی دونی باید چه کاری انجام بدی. اگه دنبال روشها و نکاتی برای شروع داستانید، جای درستی اومدید!
بخش۱: داستانتون رو شروع کنید۱-برای شروع داستان فکر نکنید و دست به قلم بشید و هر چی به ذهنتون رسید رو بنویسید.
آروم باشید و اولین چیزی که به ذهنتون رسید رو بنویسید. به شخصیتها و یا نوع زاویه دید فکر نکنید. فقط برای چند دقیقه بدون این که فکر کنید بنویسید و ببینید که چه اتفاقی میافته.- -حداقل برای ده دقیقه بدون توقف بنویسید. وقتی تموم شد، باید چیزی رو که نوشتید بخونید تا ببینید افکارتون چطوریان یا این که ببینید توی صفحاتی که نوشتید نقطه شروع خوبی میتونید پیدا کنید یا نه.
- -کارتون رو برای درست کردن غلطای املایی و نگارشی قطع نکنید. این کار ممکنه سرعتتون رو کم کنه و باعث شه فکر کنید و دیگه نوشتهتون ناخودآگاه نباشه. نوشتهتون رو میتونید بعداً اصلاح کنید.
۲-با یه فلش بک قانع کننده و خوب شروع کنید.
گرچه فلش بکها این ریسک رو دارن که اگه درست استفاده نشن ممکنه خواننده رو گیج کنن، ولی اگه درست و بهجا استفاده بشن میتونن خواننده رو درگیر کنن و اونها رو نسبت به اینکه داستان چطور از گذشته به حال میرسه کنجکاو و نگران کنن.- -لحظهای رو برای فلش بک استفاده کنید که برای شخصیت داستان به یادماندنیه. این لحظه میتونه یه لحظه واقعاً چشمگیر در زندگی شخصیت داستان باشه و یا میتونه یه لحظه مهم باشه که بعداً توی داستان بهش پرداخته میشه.
- -اگه خواستید از فلشبک استفاده کنید، مطمئن بشید که خوانندهها میفهمن چه زمانی دوباره به زمان حال برمیگردید، در غیر این صورت اونها رو از خوندن ادامه داستان زده میکنید و یا اونها رو گیج میکنید.
- -با لحظهای شروع کنید که در اون شخصیت داستان یه کار عجیب میکنه. بعد به زمان حال بیاید و خواننده رو رها کنید تا به این فکر کنه که چرا شخصیت داستان همچین کاری کرد.
۳-با یه جمله قوی و خبری داستان رو شروع کنید.
از این نترسید که داستان با یه صدای قوی شروع شه که اطلاعات زیادی راجع به شخصیت اصلی داستان میگه و به خوانندهها میگه که در ادامه انتظار چه چیزهایی رو داشته باشن. شروع داستان عناصر و ارکان داستان رو مشخص میکنه و به خوانندهها کمک میکنه حوادثی که در ادامه اتفاق میفتن رو درک کنن، بنابراین یه جمله واضح و قوی میتونه کمک کنه که خوانندهها جذب داستانتون بشن.- -رمان وال سفید اثر ملویل با این جمله ساده شروع میشه که (من رو اسماعیل صدا کنید). ازینجا به بعد راوی راجع به عشقش به سفرهای دریایی حرف میزنه و راجع به اینکه اقیانوس چقدر براش مهمه. این جمله خواننده رو جذب میکنه و باعث میشه با شخصیت اصلی داستان احساس راحتی کنه. گرچه این مثال برای شروع رمان بود، ولی برای داستان کوتاه هم میتونه مناسب باشه.
- -داستان (داستان) اثر امی بلوم با این خط شروع میشه: (اگه یک سال پیش من رو میدیدید، نمیشناختید). این جمله ساده ولی مستقیم خواننده رو جذب میکنه و باعث میشه که بخواد راجع به شخصیت داستان بیشتر بدونه و بفهمه که چرا این شخصیت عوض شده.
- -داستان (بانویی با سگ کوچولویش) اثر چخوف با این جمله شروع میشه: (گفته میشد که یه آدم جدید کنار دریا دیده شده: یه بانو با یه سگ کوچولو). این داستان با صحبت درباره یه شخصیت دیگه در کنار دریا به نام گراو ادامه پیدا میکنه که به این بانو علاقمند میشه و نهایتاً به عشق پرشوری که بینشون ایجاد میشه میپردازه. این جمله، ساده ولی مؤثره و نظر خواننده رو جلب میکنه تا بخواد بیشتر راجع به این زن بدونه.
- -یه خط دیالوگ هم میتونه خواننده رو جذب کنه و نسبت به کسی که داره حرف میزنه یه دید اولیه بده، ولی یادتون باشه که شروع داستان با یه خط دیالوگ نیاز به مهارت زیادی داره.
۳-با شخصیت پردازی شروع کنید.
شخصیتتون نباید فوراً شروع به صحبت با خواننده کنه. به جاش میتونید اجازه بدید خواننده شخصیتتون رو در عمل ببینه و بفهمه که این شخصیت چه جور آدمیه و چه اتفاقایی براش توی داستان میفته. در ادامه چند راه برای شخصیتپردازی رو میتونید ببینید:- -با عادتای عجیب شخصیتتون شروع کنید. شاید شخصیتتون دوست داره که گوشت رو با دو تا چنگال بخوره و یا درحالی دوش بگیره که کفش پاشه. به خوانندهها بگید که چه چیزی شخصیتتون رو خاص میکنه.
- -چیزی که شخصت داستان بهش فکر میکنه رو بازگو کنید. خوانندهها رو به داخل فکر و ذهن شخصیت دعوت کنید و اجازه بدید که خوانندهها بدون شخصیت داستان مثلاً نگران جنسیت بچهشه و یا نگران آلزایمر مادرشه.
- -نشون بدید که شخصیت داستان با دیگران تعامل داره. اجازه بدید خوانندهها ببینن که شخصیت داستان چطوری با مادرش و یا دوست قدیمیش که اتفاقی که تو خیابون میبیندش برخورد میکنه. اینها باعث میشه خوانندهها بفهمن شخصیت داستان چه جور آدمیه و در آینده چیکار میخواد بکنه.
- -ظاهر فیزیکی شخصیتتون رو شرح بدید. ظاهر شخصیت داستان، میتونه چیزای زیادی در موردش بگه. خواننده رو با گفتن جزئیات عادی خسته نکنید. در عوض نشون بدید که شخصیتتون از نظر بقیه چطور به نظر میرسه و یا یه جنبهای از ظاهر شخصیتتون رو بگید که بیشتر مردم نادیدهاش میگیرن.
- -یه داستان کوتاه معمولی بین ۱۵ تا ۲۵ صفحهاس، بنابراین نگران این نباشید که همه شخصیتهاتون رو باید توضیح بدید. تنها روی یه شخصیت جذاب داستان و چندتای دیگه که شخصیتهای جالبی دارن کار کنید، ولی بدونید که نباید وارد جزئیات شخصیتهای فرعی داستان بشید.
۴-حوادث داستان رو معرفی کنید.
از همون خط یا پاراگراف اول داستان به خوانندهتون بگید که حادثه داستان چیه. توی داستان کوتاه، شما فقط به اندازهای وقت دارید که ایدهتون رو توسعه بدید، بنابراین با یه تنش دراماتیک داستان رو شروع کنید و بعد میتونید برگردید و بگید که چرا این تنش مهمه. در ادامه چند تا راه برای این کار میبینید:- -به خوانندهها یه راز رو بگید. بگید: (علی بدون اطلاع خانوادهش سه ماهه که پنهانی ازدواج کرده). بعدش میتونید بیشتر راجع به این موضوع حرف بزنید و بگید که علی چطوری با این اوضاع کنار اومده، اینطوری خوانندهها درگیر داستان میشن و منتظر میمونن تا ببینن بعدش چی میشه.
- -درباره یه درگیری و اختلاف حرف بزنید. بگید: (علی برادرش محمد رو نزدیک بیست ساله که ندیده. حالا نمیدونه چطوری باهاش توی مراسم تشییع پدرش روبرو بشه). این دو جمله به خوانندهها درباره این اختلاف حرف میزنه که علی و محمد به دلیل خاصی با هم حرف نمیزنن و علی ممکنه با محمد روبرو بشه. همینطور که داستان پیش میره، خوانندهها هم میفهمن که چرا این دو تا برادر دیگه با هم حرف نمیزنن.
- -درباره گذشته شخصیت یه چیز مهم بگید. بگید: (مریم قبل از تولد هشتاد سالگیش برای دومین بار با شوهرش قهر کرد). بعدش میتونید به خوانندهها نشون بدید که چرا مریم با شوهرش قهر کرده و بار اولی که این کار رو کرد دلیلش چی بود.
۵-درباره زمینه (محیط) حرف بزنید.
یه راه دیگه برای شروع داستان اینه که درباره زمینه حرف بزنید. اگه شهر یا خونهای که داستان در اون اتفاق میفته مهمه، میتونید قبل از صحبت راجع به شخصیتها یا طرح داستان به خوانندهها بگید که اونجا چه شکلیه، چه بو و چه صدایی توش میاد. در ادامه چند تا مثال برای این کار میبینید:- -روی جزئیات احساسی تمرکز کنید. به خوانندهها بگید که اونجا چه شکلیه، چه صدا و بویی داره و حتی بگید که چه حس و حالی داره. بگید اونجا هوا سرده و یا یه تابستون داغه.
- -خوانندهها رو گیر بندازید! بدون این که به وضوح حرف بزنید، بذارید خوانندهها بدونن که داستان کجا و کی داره اتفاق میفته. بدون اینکه مستقیماً درباره مکان و سال داستان حرف بزنید، به خوانندهها اطلاعات کافی بدید تا خودشون اونجا رو توی ذهنشون تصور کنن.
- -نشون بدید که چطور زمینه با شخصیتهاتون ارتباط پیدا میکنه. اینطور وانمود کنید که مثل دوربینی هستید که توی چشمای یه پرنده قرار داره و داره به خونه شخصیت داستان نگاه میکنه. با نگاه کردن به کل شهر و بعد به همسایههای شخصیت، داستان رو شروع کنید، و بعد نشون بدید که چطور شخصیت اصلی، متناسب با این فضا، در اون، جا میگیره و یا چطور در این فضا شخصیت داستان شکل میگیره.
- -خوانندههاتون رو خسته نکنید. اگه به اندازه درباره جزئیات زمینه حرف بزنید خوانندهها رو جذب میکنید، ولی برای شروع نویسندگی شاید ندونید که دقیقاً چقدر صحبت راجع به جزئیات کافیه. خوانندههاتون ممکنه عجول باشن و بخوان بدونن که داستانتون درباره کی یا چیه، نه اینکه فقط بدونن این داستان کجا داره اتفاق میفته.
۶-از مشکلاتی که ممکنه به خاطر شروع داستان ایجاد بشه دوری کنید.
همونطوری که دارید شروع داستان رو انتخاب میکنید، مواظب باشید که توی تله نیفتید و داستانتون زیادی قابل پیشبینی، گیج کننده، کلیشهای و یا خسته کننده نباشه. در ادامه چند تا مورد میبینید که نباید انجام بدید:- -از کلیشه دوری کنید. داستانتون رو با یه تصویر و یا جملهای که بیش از حد استفاده میشه شروع نکنید. مثلاً با این جمله که: (قلب سارا هزار تکه شد). اینکار باعث میشه خوانندهها فکر کنن بقیه داستانم خیلی چیز جدیدی نداره.
- -از اینکه یهو همه اطلاعات رو به خواننده بدید اجتناب کنید. نباید توی دو خط اول داستان به خواننده بگید که داستان چیه، داستانتون کجا اتفاق میفته، درگیری داستانتون چیه و شخصیت اصلیتون چه شکلیه. باید نوشتنتون طوری باشه که انگار میخواید به خوانندهها کمک کنید از یه کوه بالا برن. شما باید به خوانندهها اونقدری اطلاعات بدید که از کوه بالا برن. اگه بهشون بیش از حد اطلاعات بدید، بدتر باعث سقوطشون میشید.
- -داستانتون رو با یه عالمه سوال و علامت تعجب شروع نکنید. به جای اینکه سعی زیادی کنید که به داستان هیجان بدید، اجازه بدید داستان خودش خودش رو تعریف کنه.
- -خوانندهها رو با زبان فانتزی گیج نکنید. مطمئن بشید که خوانندهها میفهمن چه چیزی داره توی داستان اتفاق میفته. میتونید با چند خط تصویرسازی زیبا و یا یه دیالوگ هوشمندانه کمک کنید که خوانندهها بفهمن چه اتفاقی داره میفته.
- ۹۷/۰۶/۱۹