ده کتابی که باید حتما بخوانید
تابستون خیلی وقته مناسبی هست برای کتاب خوندن مخصوصا امسال تابستون که هوا خیلی گرمه و نمیشد از خونه بیرون رفت .
۱ – مرشد و مارگاریتا
کتاب با صفحه مکالمه دو شاعر روس در پارکی در مسکو شروع می شود که دارد به عادت کمونیستهای آن زمان به باورهای خداپرستان ایراد میگیرند شیطان که دست بر قضا آن روزمسکوست به میان حرف های آنها می رود و می گوید بالاتر از همه دلیل های اثبات وجود خدا که آن دور ردشان میکنند یک دلیل ساده تر نیز وجود دارد و آن اینکه خدا هست دوشاعر روس به شیطان می خندند و ماجراها شروع میشود شاعران روس کشته میشوند پلیس و کا گ ب به سرگردان می شود مارگاریتا حاصر به فداکاری می شود تئاتر مسکو حادثه آفرین میشود میشود و عده زیادی دیوانه. درس اصلی در واقع همین است که به شیطان نباید خندید داستان با سه خط داستانی پیش میرود در ان طرح رسد به طرز حیرتانگیزی به هم می رسد داستان در دل ماجرای خودش خیلی آرام و زیرپوستی فضای پلیسی حکومت استالین را هم به شما معرفی می کند و به علاوه یک روایت فوق العاده از داستان تصلیب مسیح پیامبر که البته با رعایت کتاب مقدس تفاوت دارد و به روایت اسلامی ماجرا شبیه است را هم می توانید به اون بونتوس پیلاتیس این کتاب همواره منتظر است و مسیر او را ببخشد.
۲- وداع با اسلحه
باید این کتاب را بخوانید تا بفهمید چرا همینگوی داستاننویس بزرگیست هنر او در این کتاب در این نکته است که همینگوی چیزی رومانتیک را به شکلی غیر رمانتیک میکند.
ماجرای این کتاب که در اصل ماجرایی است که بر خود نویسنده رفته داستان یک راننده آمبولانس جوان به اسم هنری که جنگ جهانی اول را در شمال ایتالیا تماشا میکند در آغاز کتاب او به عشق اعتقادی ندارد و جنگ برایش چیزی سرگرم کننده و بی خطر به حساب می آید که معلوم نیست روزنامهها چرا آنقدر بزرگش میکند اما درست در پایان یک سال هنری کاملاً عوض شده است پرستاری که موقع بستری شدن در بیمارستان دلش را برده بود، کشته شده است و حالا هنری به جهان طور دیگری نگاه میکند اما این اتفاقات پیدرپی چنان نرم و روان و عادی روایت شدهاند که این کار فقط از همینگوی برمیآید توصیف های ساده جملات کوتاه بدون هیچ تجزیه و تحلیل خاصی دقیقاً همان صفت نرم برای نوع روایت کتاب مناسب است که در ترجمه دریابندری هم به طرز حیرتانگیزی فوقالعاده از آب درآمده باید خودت هم کتاب را بخوانید تا بفهمید چه می گویم.
۳- خداحافظی طولانی
چندلر این خاصیت را دارد که هیچ وقت شما را ناامید نمیکند یعنی تمام انتظاراتی را که میشود از یک رمان پلیسی خوب داشت او یک جا به شما میدهد معما جنایت سرنخ هایی برای حدس زدن کاراگاه نکات ریزی که بدن موقع بازگشایی معما یادت بیاید که آنها را جا انداخته اید و بالاخره مسابقه بین نویسنده و خواننده و کارآگاه.
فیلیپ مارلو همه اینها را دارد این کارآگاه بارانی پوش حاضرجواب شوخ طبع و البته تنها انگ کارآگاهی است در واقع تصور کردن داستان با هر کارگاه دیگری مثل مایک هامر با آن اخلاقی کینه و انتقام گیری و هرکول پوآرو مبادی آداب بسیار دشوار است فقط مارلو است که حاضر می شود به کسانی که قبلا به او ضربه زده اند هم کمک بکند هرچند این تلخی در آخر کتاب به جا می ماند که امید و تلاش ما برای اینکه دنیا جای بهتری بشود در برابر عمر تباهی انسانها مثل چندانی نداشته و مارلو دوباره همان مرد تنهایی است که باید خیابان های نیویورک را به تنهایی و با تاسف طی بکند.
۴- گتسبی بزرگ
این رمان بر خلاف باقی کتابهای این فهرست که از همان اول کار میخکوب تان می کند یک مشکل کوچک دارد آن هم اینکه گتسبی بزرگ را شما اگر به عنوان یک داستان معمولی مثل هزاران داستان دیگر بخوانید اذیتتان نمیکند ولی وقتی آن را به چشم یک شاهکار دست می گیرید و مدام طبق یک چیز فوق فوق العاده را دارید متاسفانه رمان همینطور هی نا امیدتان میکند و نا امیدتان میکند تا وقتی که به فصل آخر برسید و آنجاست که یکباره مات و مبهوت شکوه این داستان خواهید شد.
برای اینکه نمک آن غافل گیری از بین نرود انتهای داستان را تعریف نمیکنیم و همین قدر می گوییم که جی گتسبی با اسم واقعی جیمز یک پسر جوان جاهطلب بی دانش رمانتیک و ماجراجویی است که بعد از شرکت در جنگ جهانی اول توانسته با درجه افسری برای خودش میان اشراف نیویورک جایی دست و پا کند اما هنوز هم از درون غمگین است و نمادی به حساب می آید از نسل جوان هایی که از طرف بقیه درک نمی شوند و به قول نویسنده کتاب متعلق به نسل از دست رفته یک چیزی معادل همان نسل سوخته خودمان است کافیست دل به دل کتاب دید و با آن جلو بروید و خودتان را توی شخصیت گتسبی ببینید و الی آخر.
۵- ناتور دشت
ناتور یعنی نگهبان یعنی مواظب .اسم داستان هم از این جا آمده که هولدن کالفید قهرمان داستان آرزو دارد یک روز بتواند خواهر ۹ سالهاش فیبی و باقی بچه ها را ببرد در یک دشت وسیع و بگذرد آنها هر چقدر می خواهند بازی کنند و خودش هم نگهبانی باشد در کنار دشت که نگذارد بچهها توی دره بیافتد احتمالاً از همین آرزو می توانید بفهمید هولدن ۱۷ ساله پسر بچهای که از مدرسه اش در رفته و از همه چیز گند جامعه آمریکا بدش میآید دقیقا چه جور موجودی است و داستانی که تک گویی بلند همچین آدمی باشد چه جور داستانی است بله ناتور دشت کتاب تلخی است اما این تلقی از نوعی است که برای همه ما آشناست تلخی تاسف خوردن و معصومیت از دست رفته کودکی. هولدن برای این آنقدر افسرده است که دارد از دنیای کودکی فاصله میگیرد و آن دره ای که هولدن نمی خواهد بچه ها تویش سقوط کنند دره خطرناک و کثیف دنیای آدم بزرگ ها است شک نکنید که ناتوردشت یک شاهکار است شاهکاری که سالینجر خواسته با آن نبوغش را به رخ بقیه بکشاند.
۶-ارباب حلقه ها
سه گانه استاد تالکین را باید پدر جد همه داستانهای فانتزی و آثاری مثل هری پاتر و نیروی اهریمنی اش و دیوید گمل و دارن شان و کریستوفر پائولینی و دل تورا و بقیه به حساب آورد.
داستان کلی کتاب را احتمالا هم از طریق نمایش فیلم های اقتباسی پیتر جکسون از روی کتاب میدانید یک مبارزه خیر و شر دیگر. اما نکته مهم در جزئیات کتاب است که این مبارزه ازلی و ابدی را با چنان جزئیات حیرت آوری تعریف کرده است که شما نمی توانید نمونه و مشابه دیگری برای آن پیدا کنید فقط خواندن فصل اول( داستان فصل اول از جلد اول یاران حلقه) برای پی بردن به این نکته کافیست این فصل که معمولا خیلی ها به خاطر عجله شان برای زودتر شروع کردن داستان آن را نمی خواند و اسناد خیالی داستان را در کتابخانه مختلفی معرفی میکند لابهلای همینها میتواند نظرت تالکین درباره کتاب و کتابخانه و داستان را هم بخوانید و مطمئن شوید که لقب استاد بیشتر از هر کس دیگری برازنده است.
۷-رگتایم
داستان رگتایم داستان آمریکایی قبل از جنگ جهانی است داستان اینکه چطور یک وقتی امید و آرمانی وجود داشت و بعد همه چیز تباه و تمام شد.
این کتاب از همان دست آثاری است که به آنها می گویند سهل و ممتنع یعنی وقتی می خوانیم فکر می کنی خودت هم می توانی عینش را بنویسی و وقتی به نوشتن می رسی می بینی نمیشود داستان در نیویورک می گذرد از سال ۱۹۰۰ شروع می شود و با ورود ایالات متحده به جنگ جهانی اول یعنی سال ۱۹۱۷ تمام می شود کل داستان از ماجرا های تاریخی واقعی و تو در توی میگذرد که سه خانواده نیویورکی درگیرش هستند این سه خانواده سه نژاد مختلف سفید پوست، سیاه پوست و زرد پوست یعنی چینی مهاجر هستند و یک جوری کل جامعه آمریکا را نمایندگی میکند داستان این سه خانواده از هم جداست و در واقع کتاب چند بار شروع و تمام میشود اما در عین حال داستان ها به هم مربوط هم هستند و اعضای خانواده گاهی به هم ربط پیدا میکند و در فصل آخر هم همه به هم میرسند جایی که داستان تمام میشود و این سوال برای خواننده پیش می آید که تاریخ ما را می سازد یا ما تاریخ را؟
۸-باز مانده روز
داستان از همان عنوان کتاب شروع میشود بازمانده روز غروب و چند مدتی که از روز مانده هم حسرت روز رفته را با خودش دارد و هم امید به استفاده از مدت باقیمانده را این دقیقا حال و روز آقای استیونز پیشخدمت باوفای لرد دارلینگتن است که عمری به خاطر کارش از همه چیز حتی عشقش گذشته و حال که اربابش مرده و دارد با آقای فاردی یک آمریکایی شوخ طبع کار می کند فرصت پیدا کرده تا سفری شش روزه به غرب انگلیس برود تا ضمن دیدار از مناظر مطبوع بتواند عشق قدیمی اش را هم بعد از ۳۰ سال ببیند و از او خبری بگیرد داستان در واقع یادداشتهای استیونز در طول همین سفر است و در طول سفر به یاد گذشته ها میافتد که آنها را نابود کرده چیزهایی که از دست داده و به خصوص آدم هایی که گم کرده است در دل داستان البته نکات زیادی دیگری هم مطرح میشود مثل ماجراهایی از اوضاع و احوال سیاسی بریتانیا به خصوص در زمان جنگ جهانی که استیونز از طریق پذیرایی در مجالس اربابش شاهد آنها بوده اما اصل داستان همین غم منتشر است.
۹-سلاخ خانه شماره ۵
بیلی پیلگریم در بعد زمان چند پاره شده است جمله ی اول کتاب خلاصه کل داستان است باورتان میشود ونه گات کتابی نوشته است که یک بار داستان را در جمله اول کتاب گفته بعد در فصل اول کتاب این کار را تکرار کرده و بعد در فصل های دوم تا آخر یک بار دیگر داستان را گفته و باور کنید که این کار ها را آنقدر هنرمندانه انجام داده که شما در حین خواندن اصلا متوجه این تکرارها نمی شود از ونهگات در ایران کتابهای مختلفی ترجمه و چاپ شده با این حال سلاخ خانه شماره ۵ طرفداران بسیار بیشتری دارد این هم به خاطر تقدم زمانی ترجمه این کتاب است که در واقع باب آشنایی ما را با عمو کورت باز کرد و هم به خاطر تم کتاب که درباره جنگ جهانی دوم و موضوع ملموس است باقی کتابهای ونکات چنین موضوعی ندارند به اضافه اینکه به نکات خودش در جنگ جهانی دوم در گیر و در واقع اسیر بوده و همین به ملموس تر شدن داستان کمک کرده و بالاخره اینکه انسجام داستان و پیوند عجیب خطوط مختلف داستان در این کتاب به قدری زیاد و محکم است که شک نکنید نمیتوانید کتاب را زمین بگذارید.
۱۰- خداحافظ گاری کوپر
شما میدانید مغولستان خارجی کجاست؟ منتها ممکن است به این ناکجاآباد خودتان یک اسم دیگری داده باشید این اسم را لنی روی ناکجاآباد خودش گذشته یک جوان آمریکایی است که برای فرار از جنگ ویتنام به صورت غیرقانونی به سوئیس آمده و آن جا دارد برای خودش اسکی بازی میکند و عاشق تنهایی است او دوست دارد کمتر کسی زبان انگلیسی بلد باشد و فکر می کند که عشق کار آدمها را تمام میکند و از وابستگی بدش میآید و از پلیس بدش میآید و خیلی چیزهای دیگر هم بدش میآید وقتی کسی اسکی کردن را دوست دارد و عکس گاری کوپر را توی جیبش دارد و هر از چندگاهی آن را در می آورد و نگاه می کند و می گوید که مرگ گاری کوپر مرگ معصومیت و مردانگی و خیلی چیزهای دیگر بوده خودشان برای فرار از دردسر همیشه دروغ می گوید و یک پا هولدن کالفیلد است منتها بیشتر از هولدن جمله قصار توی چنته اش دارد و هنوز نمیداند روزگار چه بازی چه بازی قرار است برایش بیاورد و آشنایی با جس کارش را تمام میکند عشق از همه چیز محکم تر است و جس را که می خواست سر لنی کلاه بگذارد دوباره پیش او میکشد و آن وقت دیگر لنی به مغولستان خارجی هم فکر نمیکند و خیلی چیزهای دیگر و خیلی حرف های دیگر…
- ۹۷/۰۶/۱۸
آدم فیلمایی که از روی کتابا ساخته میشن رو یا باید فقط فیلمشو دیده باشه، یا فقط کتابشو خونده باشه، که اگر دوتاش با هم باشه، هیچ لذتی از فیلمش نمیتونه ببره دیگه، اینقدر که همش دنبال جزئیات و صحنههای کتاب میگرده و پیداشون نمیکنه
البته تو این نوشته اخرش گفتم که یک فیلم نمیتونه حس تموم کتاب رو منتقل کنه
آ
البته گتسبی فقط فیلمش رو دیدم که لانا دل ری یک اهنگ داره به نام جوان زیبا خیلی قشنگه و من با گوش کردنش تا اسمان هفتم رفتم
https://linkp.ir/gkAr